ابوصخرلغتنامه دهخداابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) صاحب العباء. او از ابی سعید المقبری و از او ماجشون روایت کند.
ابوخراشلغتنامه دهخداابوخراش . [ اَ خ ِ ] (اِخ ) خویلد هذلی بن مرّة قردی . صحابی و شاعر است . او را دیوانیست و در خلافت عمر درگذشت .
ابوخراشلغتنامه دهخداابوخراش . [ اَ خ ِ ] (اِخ ) هذلی . از فضالةبن عبید استماع حدیث کرده و عمران بن عبدالرحمن ازدی از وی روایت کند. رجوع به ابوخراش خویلد شود.
کثیرلغتنامه دهخداکثیر. [ ک ُ ث َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابوصخر کثیربن عبدالرحمن بن الاسودبن عامر الخزرجی مشهور به ابی جمعه از شعرای عرب و معشوق عزه دختر جمیل بن حفص کلبی است . در جمهرة
حبیش خزاعیلغتنامه دهخداحبیش خزاعی . [ ح ُ ب َ ش ِ خ ُ ] (اِخ ) (ابوصخر- الخزاعی ). رجوع به حبیش بن خالدبن سعد شود.