ابوظهیرلغتنامه دهخداابوظهیر. [ اَ ظُ هََ ] (اِخ ) عبداﷲبن فارس عمری . شیخ است ابوعبدالرحمن سُلَمی را.
ابوزبیرلغتنامه دهخداابوزبیر. [ اَ زُ ب َ ] (اِخ ) ابوخالد یزیدبن مزیدبن زائده را به کنیت ابوزبیر نیز میخوانده اند. رجوع به یزید... شود.
ابوزبیرلغتنامه دهخداابوزبیر. [ اَ زُ ب َ ] (اِخ ) محمدبن مسلم . مولی حکیم بن حزام بن المکی . محدث است و از جابربن عبداﷲ روایت کند.
خارفیلغتنامه دهخداخارفی . [ رِ ] (اِخ ) ابوزهیرالحرث بن عبداﷲ الهمدانی الخارفی الاعور. از اهل کوفه بوده است و بعضی او را ابوزهیرالحرث بن عبیداﷲ می دانند و اگر چنین باشد این اسم ع
تأبط شراًلغتنامه دهخداتأبط شراً. [ ت َءَب ْ ب َ طَ ش َرْ رَن ْ ] (اِخ ) ثابت بن جابربن سفیان بن عبدی الفهمی مکنی به ابوزهیر از مردم مضر است . شاعری بنام و در قساوت و خونریزی معروف و
عمارلغتنامه دهخداعمار. [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن حمید. برخی آن را نام ابوزهیر ثقفی دانسته اند. رجوع به عمار ثقفی شود.