ابورباحلغتنامه دهخداابورباح . [ اَ رَ ] (اِخ ) الفدکی یا الفرکی . او از ابن عمر و از او عکرمةبن عمار روایت کند.
ابورباحلغتنامه دهخداابورباح . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن ابی الحکم بن حبیب الثقفی . عمربن ذر از وی روایت کند.
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی
ابورباحلغتنامه دهخداابورباح . [ اَ رَ ] (اِخ ) الفدکی یا الفرکی . او از ابن عمر و از او عکرمةبن عمار روایت کند.