ابوحمزهلغتنامه دهخداابوحمزه . [ اَ ح َ زَ ] (اِخ ) صوفی خراسانی محمدبن ابراهیم . یکی از مشایخ صوفیه . اصل او از نیشابور و از اصحاب جنید است و صحبت جمعی دیگر از اکابر متصوفه نیز از
ابوحمزهلغتنامه دهخداابوحمزه . [ اَ ح َ زَ ] (اِخ ) اخضربن سحیط. محدث است و صدقةبن یزید از او روایت کند.
ابوحمزهلغتنامه دهخداابوحمزه . [ اَ ح َ زَ ] (اِخ ) اسحاق بن ربیع. تابعی است و از حسن بصری روایت کند.
ابوحمزهلغتنامه دهخداابوحمزه . [ اَ ح َ زَ ] (اِخ ) انس بن مالک . خادم رسول اﷲ. صحابی است و این لقب رسول صلوات اﷲعلیه بدو داد آنگاه که او تره ٔ حمزه چید. و رجوع به انس ... شود.
عطارلغتنامه دهخداعطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) (ابوحمزه ٔ...) تابعی است . و رجوع به ابوحمزه ٔ عطار در همین لغت نامه و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 141 شود.
ابوحمزهلغتنامه دهخداابوحمزه . [ اَ ح َ زَ ] (اِخ ) بزاز بغدادی . از بزرگان طریقت متصوفه . مرید حارث محاسبی است و با سری صحبت داشته و از اقران نوری و خیر نساج است . اندر مسجد رصافه
ابوالحسینلغتنامه دهخداابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) نوری احمدبن محمد خراسانی بغوی ، مشهور به ابن البغوی . از مردم بغشور میان هرات و مروالروذ. یکی از مشایخ طریقت صوفیه معاصر
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن اسد محاسبی مکنی به ابی عبداﷲ یکی از بزرگان متصوفه و پیشوای طریقت محاسبیان از صوفیه است صاحب کشف المحجوب در بیان احوال این فرقه از اهل ط
حسن بطاینیلغتنامه دهخداحسن بطاینی . [ ح َ س َ ن ِ ب َ ی ِ ](اِخ ) ابن علی بن ابوحمزه سالم کوفی شیعی واقفی ، از سران واقفیان قرن سوم کوفه بود. او راست : «الدلائل »، «الرجعة»، «الصلاة»،