ابوالشعثاءلغتنامه دهخداابوالشعثاء. [ اَ بُش ْ ش َ ] (اِخ ) فیروز. مولی عمربن عبیداﷲبن معمر. محدّث است .
ابوالشعثاءلغتنامه دهخداابوالشعثاء. [ اَ بُش ْ ش َ ] (اِخ ) مولی بن معمر. نام او قنبر است و این نام را علی علیه السلام به وی داد. و رجوع به ابوالشعثاء فیروز شود.
ابوالشعثاءلغتنامه دهخداابوالشعثاء. [ اَ بُش ْ ش َ ] (اِخ ) یزید الکندی . از قبیله ٔ بنوالمثل بن معویه . رجوع به یزید... شود.
ابوالشعثاءلغتنامه دهخداابوالشعثاء. [ اَ بُش ْش َ ] (اِخ ) سلیم بن اسودبن حنظلة المحاربی الکوفی . محدّث است و او در ولایت عبدالملک یا ولید وفات کرد.
ابوالعلاءلغتنامه دهخداابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) هبنقه . احمق داستانی عرب . رجوع به هبنقه شود.
ابوالعلاءلغتنامه دهخداابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) همدانی . رجوع به ابوالعلاء حسن بن احمد... شود.
ابوالعلاءلغتنامه دهخداابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) یزیدبن اسعد الهمدانی . تابعی است و به حرب صفین در رکاب علی علیه السلام بود و به فتنه ٔ ابن زبیر کشته شد.
قنبرلغتنامه دهخداقنبر.[ قَم ْ ب َ ] (اِخ ) نام ابوالشعثاء مولی بن معمر است و نام قنبر را علی علیه السلام به وی داد : امیر عاصم و عمار یاسر و مقدادصهیب و زهره و زید و قتاده و قنب
علی کوفیلغتنامه دهخداعلی کوفی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسن کوفی . مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء (علی بن ...) شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن کوفی ، مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و رجوع به ابوالشعثاء (علی بن ...) شود.
عمرلغتنامه دهخداعمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبیدبن یعمر. رجوع به ابوالشعثاء (عمربن ...) شود.
عجاجلغتنامه دهخداعجاج . [ ع َج ْ جا ] (اِخ ) عبداﷲبن روبةبن لبیدبن صخرالسعدی التمیمی معروف به عجاج و مکنی به ابوالشعثاء در جاهلیت متولد شد شعر گفت سپس اسلام آورد و تا خلافت ولید