ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) کنیت غیلان بن عقبه معروف به ذوالرّمه . رجوع به ذوالرّمه شود.
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد حقوری هرون ، معاصر یمین الدوله محمودبن سبکتکین غزنوی . صاحب مجمعالفصحاء شهرت او راحفوری با فاء موحده آورده است و گوید
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) ارسلان بن عبداﷲ بساسیری ، مملوک بهاءالدولةبن عضدالدولةبن بویه . مقدم اتراک بغداد. او در بغداد بر قائم بامراﷲ خروج کرد دو خطبه ب
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) کنیت محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب . رجوع به ابن ابی ذئب ابوالحرث محمد... شود.
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) کنیت ملک العادل نورالدین ارسلان شاه بن عزالدین مسعودبن قطب الدین مودودبن عمادالدین زنگی . از اتابکان موصل (از 589 تا 607 هَ . ق
ابوالحارثلغتنامه دهخداابوالحارث .[ اَ بُل ْ رِ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ الحرانی کاتب . به عربی شعر می گفت و دارای دیوان است . (ابن الندیم ).
ابوالحارثلغتنامه دهخداابوالحارث . [ اَ بُل ْ رِ ] (اِخ ) کنیت سریج بن یونس مروزی . رجوع به سریج ... شود.
ابوالحارثلغتنامه دهخداابوالحارث . [ اَ بُل ْ رِ ] (اِخ ) کنیت غیلان بن عقبةبن مسعود، معروف به ذوالرمة شاعر. رجوع به ذوالرمه ... شود.
ابوالحارثلغتنامه دهخداابوالحارث . [ اَ بُل ْ رِ ] (اِخ ) کنیت معزالدین سنجربن ملکشاه . رجوع به سنجر... شود.
ابوالحارثلغتنامه دهخداابوالحارث . [ اَ بُل ْ رِ ] (اِخ ) کنیت ملک المنصور شیرکوه بن شاذی بن مروان ، عم ّ سلطان صلاح الدین ایوبی . رجوع به شیرکوه ... شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوالحرث فریغونی . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده (ص 305 ببعد): ولایت جوزجان در مدت ایام آل سامان ، آل فریغون را بود اباً
ابن ابی ذئبلغتنامه دهخداابن ابی ذئب . [ اِ ن ُ اَ ذِءْب ْ ] (اِخ ) ابوالحرث محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب قرشی عامری مدنی . یکی از مشاهیر ائمه ٔ فقه و حدیث . صاحب امام
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) طغان . وزیر ابوالحرث محمدبن علی بن مأمون خوارزمشاه . رجوع بتاریخ بیهقی ص 690 شود.
ارسلانلغتنامه دهخداارسلان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ البساسیری الترکی مکنی به ابوالحرث . مقدّم اتراک بغداد. گویند او در اول مملوک بهاءالدولةبن عضدالدولة ابن بویه بود و این بساس