ابوالحرلغتنامه دهخداابوالحر. [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) المدینی . نام یکی از بطالین . و از اخبار او کتابی کرده اند. (ابن الندیم ).
ابوالحرلغتنامه دهخداابوالحر. [ اَ بُل ْ ح ُرر ] (اِخ ) بوالحرّ. در قطعه ٔ ذیل از لبیبی نام این شاعر آمده است :قیاس ... نْش چگونه کنم بیا و بگوی ایا گذشته به شعر از بیانی و بوالحراگ
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) کنیت غیلان بن عقبه معروف به ذوالرّمه . رجوع به ذوالرّمه شود.
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد حقوری هرون ، معاصر یمین الدوله محمودبن سبکتکین غزنوی . صاحب مجمعالفصحاء شهرت او راحفوری با فاء موحده آورده است و گوید
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) ارسلان بن عبداﷲ بساسیری ، مملوک بهاءالدولةبن عضدالدولةبن بویه . مقدم اتراک بغداد. او در بغداد بر قائم بامراﷲ خروج کرد دو خطبه ب
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) کنیت محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب . رجوع به ابن ابی ذئب ابوالحرث محمد... شود.
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) کنیت غیلان بن عقبه معروف به ذوالرّمه . رجوع به ذوالرّمه شود.
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد حقوری هرون ، معاصر یمین الدوله محمودبن سبکتکین غزنوی . صاحب مجمعالفصحاء شهرت او راحفوری با فاء موحده آورده است و گوید
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) ارسلان بن عبداﷲ بساسیری ، مملوک بهاءالدولةبن عضدالدولةبن بویه . مقدم اتراک بغداد. او در بغداد بر قائم بامراﷲ خروج کرد دو خطبه ب
ابوالحرثلغتنامه دهخداابوالحرث . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) کنیت محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب . رجوع به ابن ابی ذئب ابوالحرث محمد... شود.