ابلادلغتنامه دهخداابلاد. [ اِ ] (ع مص ) چسباندن . دوسانیدن . ملازم گردانیدن کسی را بجائی . || خداوند ستور سست و کند شدن . (منتهی الارب ).
بلدلغتنامه دهخدابلد. [ ب َ ل َ ] (ع اِ) جای باش حیوان ، عامر باشد یا غامر. (منتهی الارب ). هر موضعی از زمین ، عامر و آباد باشد یا غیر عامر، خالی از سکنه باشد یا مسکون ، و واحد
خداوندلغتنامه دهخداخداوند. [ خ ُ وَ ] (اِخ ) رب . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). نامی از نام های الهی . خدا. خدای . پروردگار. اﷲتعالی : چون تیغ بدست آری مردم نتوان کشت نزدیک