ابقاءفرهنگ انتشارات معین( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - باقی گذاشتن ؛ به جای ماندن چیزی را، زنده داشتن . 2 - رعایت ، مرحمت کردن . 3 - اصلاح کردن میان قومی .
ابقاءلغتنامه دهخداابقاء. [اِ ] (ع مص ) اِبقا. باقی داشتن . بجای ماندن چیزی را. باقی ماندن . زنده داشتن . باقی گذاشتن : باقی بادی که از بداندیشان تیغت نکند بهیچوقت ابقا. مسعودسعد.
ابغاءلغتنامه دهخداابغاء. [ اِ ] (ع مص ) بر طلب چیزی داشتن کسی را. یاری دادن بر جُستن چیزی . (زوزنی ). || سرکش و نافرمان و طاغی کردن ِ چیزی مانند مال و جاه کسی را.