ابصرلغتنامه دهخداابصر. [ اَ ص َ ] (ع ن تف ) بیننده تر. بیناتر. بصیرتر: ابصر از عقاب . ابصر از زرقاء یمامه .
عبسرلغتنامه دهخداعبسر. [ ع َ س ُ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ قوی و تیزرو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عبسور شود.
أَبْصِرْ بِـفرهنگ واژگان قرآنچقدربينا(در جمله "أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ"به قرينه لفظي "بهم"حذف شده ومعني جمله "چه شنوا و چه بينايند" مي شود)
أَسْمِعْ بِـفرهنگ واژگان قرآنچه شنوا (در جمله "أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ " کلمه "بِهِ " بعد از "أَسْمِعْ" به قرينه لفظي حذف شده است)
غمیملغتنامه دهخداغمیم . [ غ َ ] (اِخ ) جایی است در نزدیکی مدینه میان رابغ و جحفة. کثیر گوید : قم تأمل فأنت ابصر منی هل تری بالغمیم من اجمال ؟قاضیات لبانة من مناخ و طواف و موقف
ذات السواسیلغتنامه دهخداذات السواسی .[ تُس ْ س َ ] (اِخ ) کوهی است بنی جعفربن کلاب را و اصمعی گوید: ذات السواسی شعبی است بنصیبین از ینوف یا آب راهه هاست که در ینوف میریزد. شاعر گوید :
یمامةلغتنامه دهخدایمامة. [ ی َ م َ ] (اِخ ) یمامه . نام کنیزکی کبودچشم که سوار را از مسافت سه روز راه می دیده است .- امثال : اَبصر من زرقاء الیمامة .و بلاد جو، منسوب به اسم آن ک
تفقیحلغتنامه دهخداتفقیح . [ ت َ ] (ع مص ) چشم باز کردن سگ بچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).و فی الحدیث : «فقحنا و صأصأتم »؛ ای فتحنا عیوننا و ان