نفلهلغتنامه دهخدانفله . [ ن ِ ف ِل ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان و روم مقصود از نفله آن ابر جادوئی است که به دستور زئوس به شکل هرا درآمده تا امیال نامشروع ایکسیون را برآورد، ایکسیو
طایر شیرازیلغتنامه دهخداطایر شیرازی . [ ی ِ رِ ] (اِخ ) هدایت آرد: نام شریفش حسن خان بن عبدالرحیم خان ،پدرش برادر اعتمادالدوله حاجی ابراهیم خان شیرازی که پیشکار خاقان سعید شهید بوده ،
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم بن الخصیب . یاقوت گوید وی قهرمانی در ادب از مردم انبار و کاتب عبیداﷲبن عبداﷲبن طاهر است . بلیغ، مترسل ، شاعر، ادی
پیرانلغتنامه دهخداپیران . (اِخ ) پهلوانی مشهور از توران و سرلشکر افراسیاب فرزند ویسه . (برهان ) (جهانگیری ). نام سپه سالار افراسیاب . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از قهرمانان
زلیخالغتنامه دهخدازلیخا. [ زَ / زُ ل َ ] (اِخ ) صاحبه ٔ یوسف (ع ). (منتهی الارب ). نام عاشقه و منکوحه ٔ مهتر یوسف (ع ). (شرفنامه ٔ منیری ). زن پاتیفار عزیز مصر و صاحبه ٔ یوسف پیغ