غرانلغتنامه دهخداغران . [ غ ُ / غ ُرْ را ] (نف ، ق ) بانگ و فریادکنان ، و آواز گران و مهیب برآرنده . (آنندراج ). شورکننده و آواز گران و مهیب برآرنده . (غیاث اللغات ). غرنده . صد
مطرلغتنامه دهخدامطر. [ م َ طَ ] (ع اِ) باران . (ترجمان القرآن ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث ) (مهذب الاسماء). آب ابر. آبی که از ابر ریزد. ج ،اَمطار. (از اقرب الموارد) : و ا
غرانلغتنامه دهخداغران . [ غ ُ ] (اِخ ) جائی است . (منتهی الارب ). یاقوت در معجم البلدان غران را علم مرتجلی می داند و گوید: نام جائی است در تهامة : بغران او وادی القری اضطربت نکب
ابرلغتنامه دهخداابر.[ اَ ] (اِ) مه دروا در جو که بیشتر به باران بدل شود. سحاب . سحابه . میغ. غیم . غمام . غمامه . عنان . (دهار). بارقه . مزن . غین . توان . عارض . اسهم : درخش ا
دماوندواژهنامه آزاددماوند:کوه ابرین نفس یا نفس ابری، کوهی که ابر از نفس او بر می آید. دماوند ، از ترکیب سه واژه ی« دم » به معنای نفس ، « آ aw» یا« آو av » به معنای ابر، و « وند »