ابرههلغتنامه دهخداابرهه . [ اَ رَ هََ ] (اِخ ) ابن حارث رائش ، ملقب به ذوالمنار. از ملوک یمن و او دومین تُبَّع باشد.
ابرههلغتنامه دهخداابرهه . [ اَ رَ هََ ] (اِخ ) ابن صباح ، مکنی به ابویکسوم و ملقب به اشرم و صاحب الفیل . ملک حبشی متغلب بر یمن که ذکرش در قرآن بیامده است . و به روایات مسلمین او
ابراهیم بن عبداﷲبن قیسلغتنامه دهخداابراهیم بن عبداﷲبن قیس . [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن ِ ق َ ] (اِخ ) پدرش عبداﷲ بکنیت ابوموسی اشعری مشهور است . ابراهیم در عهد پیغمبر صلی اﷲعلیه وآله متولد ش
اشرملغتنامه دهخدااشرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابرهةبن صباح مکنی به ابویکسوم و ملقب به اشرم . از ملوک بنی حِمْیَر بود که در یمن سلطنت میکردند. وی را از آن روی اشرم گفتند که در جنگ با
افریقیسلغتنامه دهخداافریقیس . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابرهه از ملوک یمن و ملقب به ذوالاذعار است . مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: ملک افریقیس بن ابرهه اربع و ستین سنه چون پادشاه گشت هزار
ذوالاذعارلغتنامه دهخداذوالاذعار. [ ] (اِخ ) پسر ابرهة ذوالمنار موسوم به افریقیس . یا عبدبن ابرهة برادر ذوالمنار. یکی از ملوک یمن . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: و روایت است که [ ذ
ذوالمنارلغتنامه دهخداذوالمنار. [ ذُل ْ م ِ ] (اِخ ) لقب ابرهةبن تبعبن رائس . یکی از ملوک یمن . گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راه