ابراهیم مرادیلغتنامه دهخداابراهیم مرادی . [ اِ م ِ م ُ ] (اِخ ) از علمای شام در قرن دوازدهم هجری . مردی فاضل و ادیب بوده . اجداد وی اصلاً بخاری باشند. او در دمشق به سال 1118 هَ .ق . متول
ابراهیملغتنامه دهخداابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) کوهی است در کرمان زمین که آنرا کوه ابراهیم نامند. (مؤیدالفضلا).
ابراهیملغتنامه دهخداابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) ابورافع. از صحابه ٔ رسول صلوات اﷲعلیه . رجوع به ابورافع شود.
ابراهیملغتنامه دهخداابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) (مولی السید...) پدر او یکی از بزرگان اولیاء و اصلاً ایرانی بود و بقریه ای نزدیک اماسیه انتقال کرده بود. سلطان بایزید دوم در جوانی خویش ب
ابراهیملغتنامه دهخداابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) (نهر...) نام رودی به شام در جنوب غربی طرابلس الشام و مصب آن بحر ابیض است و بطول 25 هزارگز.
عشابلغتنامه دهخداعشاب . [ ع َش ْ شا ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم مرادی قرطبی ، مکنی به ابوالعباس و مشهور به عشاب . مقری ٔ و از اهالی قرطبه بود و به سال 649 هَ .ق . متولد شد. ص
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم غزال . جامی گوید: وی از بزرگان مشایخ بوده است و کرامات ظاهره داشته و مقام وی با کوه لکام بوده . یکی از این طایفه گوید در کوه ل
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن ابراهیم ازرق بغدادی نزیل مصر. مکنی به ابی محمد. تابعی است . ربیع مرادی و ذهلی و ابوحاتم از وی روایت کنند. ابوحاتم و عجلی و ابن ی
ابووائللغتنامه دهخداابووائل . [ اَ بو ءِ ] (اِخ ) القاص ّ المرادی الیامی الصنعانی . محدث است . او از عروةبن محمد و از او ابراهیم بن خالد صنعانی روایت کند.
زبیده ٔ قسطنطینیلغتنامه دهخدازبیده ٔ قسطنطینی . [ زُ ب َ دَ ی ِ ق ُ طَ طی ] (اِخ ) یا زبیده ٔ استامبولی . دختر اسعدبن اسماعیل بن ابراهیم بن حمزه . مرادی او را ازجمله ٔ مشاهیر قرن 12 هجری شم