راست آمدنلغتنامه دهخداراست آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) سازگار آمدن . (آنندراج ). سازگاری یافتن . هماهنگی یافتن . مطابقت داشتن . عملی بر وفق صواب صورت گرفتن . برابری کردن . یکسانی دا
حسین کرکیلغتنامه دهخداحسین کرکی . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ رَ] (اِخ ) ابن شهاب الدین بن حسین بن محمدبن حیدر حکیم (1011-1078 هَ . ق .). صاحب امل الآمل او را یاد کرده است . او راست : ارجوزه د
طاش کبری زادهلغتنامه دهخداطاش کبری زاده . [ ک ُ را دَ / دِ ] (اِخ ) از فضلای نامی کشور ترکیه است که در قرن دهم میزیسته .وی را کتابی است بنام شقائق النعمانیة فی علماءالدولة العثمانیة، در
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) سمرقندی . هدایت در مجمع الفصحا در ترجمه ٔ احوال وی آرد: تاج الدین سمرقندی از اکابر فضلا و کتاب بوده و بارضی الدین نیشابوری مصاحبت
منتقشلغتنامه دهخدامنتقش . [ م ُ ت َ ق َ ] (ع ص ) نقش شده . (ناظم الاطباء).- منتقش شدن ؛ نقش شدن . نقش پذیرفتن . نقش و نگار یافتن : بوسه جای اختران باشد فراوان سالهاخاک راهی کان