خان ابرارلغتنامه دهخداخان ابرار. [ ن ِ اَ ] (اِخ ) نام دیگر خان لنجان است . رجوع به «خان لنجان » شود.
ابرارلغتنامه دهخداابرار. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَرّ. نیکان . نیکوکاران . طائعان : ای عادت توخوبتر از صورت مردم ای خاطر تو پاکتر از طاعت ابرار. فرخی .و لباس شرم میپوشند که لباس اب
ابرارلغتنامه دهخداابرار. [ اِ ] (ع مص ) غلبه کردن .(زوزنی ). غلبه کردن بر کسی . || سوگند راست کردن . || قبول کردن خدای تعالی حج کسی را. || در بیابان سیر کردن . در بیابان نشستن .
نظر دادنلغتنامه دهخدانظر دادن . [ ن َ ظَ دَ ] (مص مرکب ) رای خود اظهار کردن . (یادداشت مؤلف ). اظهار نظر کردن . ابراز عقیده کردن . || تخفیف دادن در خراج : سلطان به سخن او التفات نک
اظهارلغتنامه دهخدااظهار. [ اِ ] (ع مص ) آشکارا کردن . (ترجمان ترتیب عادل ص 14) (مؤید الفضلاء) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پیدا نمودن و ظاهر کردن . (فرهنگ نظام ). ف
رأی دادنلغتنامه دهخدارأی دادن . [ رَءْی ْ دَ ] (مص مرکب ) نظر دادن بانتخاب کسی برای وکالت مجلس و یا سناتوری یا عضویت انجمنی . ابراز نظر درباره ٔ انتخاب شدن کسی بوکالت و یا سناتوری