آبژلغتنامه دهخداآبژ. [ ب ِ ] (اِ)سرشک آتش . || نام گیاهی که آن را بومادران گویند. (شمس اللغات ). و رجوع به آبید و آبیز شود.
آبجیلغتنامه دهخداآبجی . [ ب َ ] (ص نسبی ) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه (آوه )، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
مبتديدیکشنری عربی به فارسیابجداموز , ابجدخوان , مبتدي , ابتدايي , تازه کار , جديد الورود , دانشجوي سال اول دانشکده , نو اموز , جديدالا يمان , ادم ناشي , نوچه