ابتزازدیکشنری عربی به فارسیتهديد , باتهديد از کسي چيزي طلبيدن , باج سبيل , رشوه , اخذ بزور و عنف , اخاذي , اجحاف , زياده ستاني
ابتزازلغتنامه دهخداابتزاز. [ اِت ِ ] (ع مص ) گرفتن و ربودن چیزی به ستم . نزع . انتزاع . سلب . غصب . غلبه . || کثرت حظوظ کوکبی دربرجی و در این صورت این کوکب را مبتزّعلیه گویند.
ابتِزاردیکشنری عربی به فارسیاختلاس کردن , تاراج کردن , به تاراج بردن , دستبرد زدن , غارت کردن , به يغما بردن , سوء استفاده کردن , اخّاذي کردن , بزور گرفتن , به چنگ آوردن , با ارعاب گرفتن ,