اخويدیکشنری عربی به فارسیبرادرانه , از روي مهرباني , از روي دوستي , دوستانه , برادر وار , اءتلا في , اتحادي
اختياردیکشنری عربی به فارسیپسند , انتخاب , چيز نخبه , برگزيده , منتخب , چيدن , کندن , کلنگ زدن و(به) , باخلا ل پاک کردن , خلا ل دندان بکاربردن , نوک زدن به , برگزيدن , بازکردن(بقصد دزدي)
ترخيصدیکشنری عربی به فارسیاختيار , اجازه , زدودگي , ترخيص , گذشتن , عبور کردن , رد شدن , سپري شدن , تصويب کردن , قبول شدن , رخ دادن , قبول کردن , تمام شدن , وفات کردن , پاس , سبقت گرفتن