إذاعةدیکشنری عربی به فارسیراديو , پخش برنامه راديويي , پخش کردن , منتشر کردن , فاش کردن , افشا کردن , برملا کردن
اذادیکشنری عربی به فارسیاگر , چنانچه , ايا , خواه , چه , هرگاه , هر وقت , اي کاش , کاش , شرط , حالت , فرض , تصور , بفرض
پدان آراملغتنامه دهخداپدان آرام . [ پ ِ ] (اِخ ) الجزیره . سرزمینی که جزء شمالی آن در آثار آشوریان (نهری ) و در آثار مصریان (نهرینا) نامیده شده و اکنون مسمّی به الجزیره است . و بنابر
اشماعلغتنامه دهخدااشماع .[ اِ ] (ع مص ) نور گسترانیدن چراغ . یقال : اشمع السراج ؛ اذا سطع نوره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درخشیدن چراغ . (از المنجد). روشن شدن چراغ . (تاج المصا
غبلغتنامه دهخداغب . [ غ ِب ب ] (ع اِ) سرانجام . پایان . پایان کار. پایان هر چیزی . (منتهی الارب ). || یک در میان . روز در میان . (از قطر المحیط). روزی آمدن و روزی نه . (دهار).