إدارة الإعلامِدیکشنری عربی به فارسیاداره اطلاع رساني , دايره اطلاع رساني , اطلاعات (اتاقکي که به مراجعان اطلاعات مي دهد) , اداره تبليغات
إدارهُ المخابراتِ (الاستخباراتِ)دیکشنری عربی به فارسیاداره اطلاعات , سازمان اطلاعات , استخارات , سازمان ضدّ اطلاعات
اصیل الدینلغتنامه دهخدااصیل الدین . [ اَ لُدْ دی ] (اِخ ) حسن . لقب پسر خواجه نصیرالدین طوسی معاصر اولجایتو (که در سال 703 هَ . ق . بتخت سلطنت نشست ) بود. و اولجایتو در حدود 706 که از
تارژلیلغتنامه دهخداتارژلی . [ ژِ ] (اِخ ) بیونانی «تارژلیا» . از اعیاد باستانی مردم آتن که به احترام «آپولن » رب النوع نور و صنایع و پیش گویی در روم و یونان در ماه «تارژلیون » (او
مرداویجلغتنامه دهخدامرداویج . [ م َ ] (اِخ ) ابن زیار مکنی به ابوالحجاج مؤسس سلسله ٔ امیران زیاری (آل زیار) است که از 316 تا حدود 435 هَ . ق . در ایران شمالی و مرکزی و جنوبی امارت