احتواءلغتنامه دهخدااحتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن . (غیاث ). || فراگرفتن از هر سوی . (منتهی الارب ). اشتمال . || فرازآمدن بر. (منتهی الارب ). || جمع کردن . (زوزنی ). || دست یافتن بر چیزی . بر چیزی دست یافتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || احتواء رط
اعتواءلغتنامه دهخدااعتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دهن کژ نموده بانگ کردن سگ یا آواز زشت و بلند برآوردن . || خم دادن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اِحْتِواءٌدیکشنری عربی به فارسیمهار کردن , سرکوب کردن , به کنترل در آوردن , کنترل کردن , پيشگيري از گسترش (رشد)
امیینلغتنامه دهخداامیین . [ اُم ْ می یی ] (ع اِ) ج ِ اُمّی ّ در حال نصب و جر: قل للذین اوتوا الکتاب والامیین ءَاسلمتم . (قرآن 20/3). رجوع به امی و امیون شود.
طَعَامُفرهنگ واژگان قرآنغذا - خوراکي (طعام هر جا که بطور مطلق و بدون قيد در کلام آيد مراد از آن حبوبات و امثال آن است مانند عبارت "طَعَامُ ﭐلَّذِينَ أُوتُواْ ﭐلْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ " مگر اينکه در جمله قرينه اي باشد که دلالت بر نوع خاصي از طعام کند مثل "أُحِلَّ لَکُمْ صَيْدُ ﭐلْبَحْرِ وَطَعَامُهُ ")
لَا تُؤْمِنُواْفرهنگ واژگان قرآناطمینان نورزید - اعتماد نکنید-ایمان نیاورید(درعبارت "قُلْ ءَامِنُواْ بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُواْ إِنَّ ﭐلَّذِينَ أُوتُواْ ﭐلْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً " چون شرط واقع شده برای جمله بعدی جزم گرفته (بگو: به آن ايمان بياوريد يا نياوريد [براى آن يكسان ا
محصناتلغتنامه دهخدامحصنات . [ م ُ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحْصَنَة. زنان آزاد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (ازمهذب الاسماء) : والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم . (قرآن 24/4). و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات ... و آتوهن
بیدلغتنامه دهخدابید.[ ب َ دَ ] (ع اِ) اسمی است مبنی بر فتح و گاهی باء آن به میم تبدیل گردد، مید. بمعنی غیر و فرقی که با غیر دارد در این است که پیوسته با کلمه ٔ «ان » و صله اش بکار رود دوم آنکه فقط در استثناء منقطع استعمال میشود و سوم آنکه صفت چیزی قرار نمیگیرد. مانند هو کثیر المال بید انه ُ