أَنفَقَفرهنگ واژگان قرآنانفاق کرد(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
أَنفَقْتَفرهنگ واژگان قرآنانفاق کردي(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
أَنفَقْتُمفرهنگ واژگان قرآنانفاق کرديد(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
أَنفِقُواْفرهنگ واژگان قرآنانفاق کنيد(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
أَنفَقُواُفرهنگ واژگان قرآنانفاق کردند(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
انفقاءلغتنامه دهخداانفقاء. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) کور شدن چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن یا کنده شدن چشم . (از اقرب الموارد). ترکیدن چشم . (یادداشت مؤلف ). || برکنده
انفقاسلغتنامه دهخداانفقاس . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) برگردیدن چوب بر مرغ : انفقس علی الطیر العود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). انفقاس عودبر طیر؛ برگشتن چوب دام بر مرغ . (یادداشت
انفقاعلغتنامه دهخداانفقاع . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) شکافته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انشقاق . (از اقرب الموارد).
انفقاقلغتنامه دهخداانفقاق . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) گشاده شدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انفراج . (از اقرب الموارد). شکافته شدن . (تاج المصادربیهقی ) (مصادر زوزنی ).