صمحمحیلغتنامه دهخداصمحمحی . [ ص َ م َ م َ ] (ع ص ) مرد سخت و درشت و توانا [ ی ] گرداندام کوتاه بالا . (منتهی الارب ). الرجل الشدید المجتمع الالواح . (اقرب الموارد). || مرد رفته مو
حسین خاتون آبادیلغتنامه دهخداحسین خاتون آبادی . [ ح ُ س َن ِ ] (اِخ ) ابن محمد صالح بن عبدالواسع حسینی اصفهانی از خاندان خاتون آبادی اصفهان و از علمای معروف سده ٔ دوازدهم هجری است و در 1151
متمردلغتنامه دهخدامتمرد. [ م ُ ت َ م َرْ رِ ] (ع ص ) سرکش و نافرمان و بغی . (غیاث ) (آنندراج ). سرکش و پیشی گیرنده . (منتهی الارب ). ستنبه . (دستوراللغة) (زوزنی ). شوخ . (از لغتن
بایزیدلغتنامه دهخدابایزید. [ ی َ ] (اِخ ) شیخ خلیفة الرومی . از مشایخ عصر سلطان بایزیدخان ثانی . یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است . او راست : تفسیر فاتحه و طور سینا. وسج
تعبیرلغتنامه دهخداتعبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیان کردن وبیان نمودن معنی خواب و به لفظ کرد