اغراهیلغتنامه دهخدااغراهی . [ اُ غ ُ ] (حامص ) در تداول عامه ، پول بگدا یا دوست دادن در سفر. (یادداشت بخط مؤلف ).
اغراهیلغتنامه دهخدااغراهی . [ اُ غ ُ ] (حامص ) در تداول عامه ، پول بگدا یا دوست دادن در سفر. (یادداشت بخط مؤلف ).
اخيردیکشنری عربی به فارسیعقب ترين , پسين , دورترين , اخر , اخري , عقب تر , دومي , اين يک , اخير , تازه , جديد , متاخر , جديدالتاسيس
اثيردیکشنری عربی به فارسیعنصراسماني , اتر , اثير , جسم قابل ارتجاعي که فضاوحتي فواصل ميان ذرات اجسام را پر کرده و وسيله انتقال روشنايي و گرما ميشود , مايع سبکي که از تقطير الکل و جوهر گ