ارتهاطلغتنامه دهخداارتهاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فراهم آمدن . (منتهی الارب ): نحن ذوارتهاط؛ فراهم آمدگانیم .
خرقلغتنامه دهخداخرق . [ خ َ ] (ع مص ) آوردن چیزی را. پاره کردن . دریدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) : فانطلقا حتی اذا رکبا فی السفینة
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن یوسف بن محمدبن مالک السهلی الصفار الشافعی العروضی الأدیب . عبدالغفارذکر او در سیاق آورده و گوید: مولد او به سال 334 ه
قیلغتنامه دهخداقی ٔ. [ ق َی ْءْ ] (ع مص )برانداختن از گلو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قی شود. || بیرون آوردن خون . (از اقرب الموارد). قأت الطعنة الد
ندریلغتنامه دهخداندری . [ ن َ دَ را ] (ع ص ) نادر قلیل . (اقرب الموارد). نادر قلیل الوجود. (از المنجد). || (ق ) نادراً. (المنجد). احیاناً. اتفاقاً: لقیته الندری و ندری و فی ندری
اشکاءلغتنامه دهخدااشکاء. [ اِ ] (ع مص ) اشکاء کسی را؛ پذیرفتن شکایت وی را. || کسی را شاکی یافتن . (اقرب الموارد). || به گله آوردن و افزودن اذیت و گله ٔ کسی را. (منتهی الارب ). اف