اشقالانسلغتنامه دهخدااشقالانس . [ َ ] (معرب ،اِ) قنه . قاسنی . بارزد. باریجه . وشا. بالنبو. بیرزد. قاصنی . قصنی . قناوشق . (از دزی ج 1 ص 25). کاسنی .
اثقاللغتنامه دهخدااثقال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَقَل و ثِقل . بارهای گران . (منتهی الارب ). گرانیها. بارها. اسباب . امتعه . || اشیاء نفیسه : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بیندا
أَوْزَارِفرهنگ واژگان قرآنبارهاي سنگين - گناهان("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم وزر خواندهاند همچنانک
أَوْزَارَهَافرهنگ واژگان قرآنبارهايش سنگينش("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم وزر خواندهاند همچنانکه ثقل ه
أَوْزَارَهُمْفرهنگ واژگان قرآنبارهاي سنگينشان - گناهانشان ("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم وزر خواندهاند
وَازِرَةٌفرهنگ واژگان قرآنكسي كه سنگيني و باري بر دوش دارد - گناهكار ("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم
وِزْرَفرهنگ واژگان قرآنسنگيني و بار - گناه ("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم وزر خواندهاند همچنانکه