huffدیکشنری انگلیسی به فارسیعصبانی، غضب، عصبانیت، تغیر، قهر کردن، رنجیدن، اوقات تلخی کردن، ترساندن، اماس کردن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم است و در اواخر سال 40
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه و مکنی به ابوالحسن . ابن خلکان آرد: ابوالحسن احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن بر
تنازللغتنامه دهخداتنازل . [ ت َ زُ ] (ع مص ) باهم کشش و پیکار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تنازل القوم ؛ نزلوا عن ابلهم الی خیلهم فتضاربوا. (اقرب الموارد).
یالغتنامه دهخدایا. (ع حرف ندا) حرف ندا برای دور است حقیقة یا حکماً و برای ندای نزدیک باشد و گفته اند مشترک است میان دور و نزدیک و گفته اند برای بین دور و نزدیک و متوسط است . و