احصیلغتنامه دهخدااحصی . [ اَصا ] (ع فعل ) فعل ماضی مفرد از مصدر اِحصاء : ثم بعثناهم لِنعلَم ای ّ الحزبین اَحصی لما لبثوااَمَداً. (قرآن 12/18)؛ پس برانگیختیم آنها را تا بدانیم کدام دو فرقه نگاه داشته مر آنچه ماندند از مدّت . (تفسیر ابوا
اعشیلغتنامه دهخدااعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) چندین تن بدین نام شهرت دارند. از آن جمله است : اعشی بنی نهشل ، اسودبن یعفر. اعشی بن ابی ربیعه . اعشی بنی طرود. اعشی بنی الحرماز. اعشی بنی راسد (یا اسد). اعشی بنی عکل . اعشی بن معروف خیثمه یا خیثمی و اعشی بنی عقیل . اعشی بنی مالک . اعشی بنی عوف ضبابی ضا
اعشیلغتنامه دهخدااعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) ربیعةبن یحیی بن معاویة از بنی تغلب و از شاعران معروف عصر اموی است که به «اعشی تغلب » شهرت داشت . او در نواحی موصل بدنیا آمد و سپس بشام رفت و به دربار ولیدبن عبدالملک پیوست و او را مدح گفت و صله و انعام گرفت و تا آخر عصر عمربن عبدالعزیز در حیات بود. (از
اعشیلغتنامه دهخدااعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) عبداﷲبن اعور مازنی . وی از اصحاب پیغمبر (ص ) و از شعرای دوره ٔ جاهلیت بود که بشرف دین اسلام مشرف شد و همچنان بگفتن شعر ادامه داد و حضرت پیامبر (ص ) را مدح گفت . (از قاموس الاعلام ترکی ). ابیات زیر از اوست :یا مالک الناس و دیان العرب انی لقیت ذر
اعشیلغتنامه دهخدااعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) عبدالرحمان بن حارث همدانی ، معروف به «اعشی همدان ».شاعری است از مردم یمن که به کوفه ساکن بود. وی از بزرگان شعرای زمان خود بود و از شاعران عصر اموی بشمار است . او یکی از فقیهان و قرّاء بود و چون شعر نیزمیگفت بشاعری شهرت یافت . وی در جنگهای دیلمیها شرکت