لغتنامه دهخدا
هجهجة. [ هََ هََ ج َ ] (ع مص ، اِ) حکایت آواز کردن وقت کارزار. (منتهی الارب ). حکایت صوت الکرد عندالقتال . (اقرب الموارد). || زجر کردن شتر به لفظ هج . (منتهی الارب ). || حکایت بانگ مرد که بر شیر بانگ زند. (اقرب الموارد). بانگ برزدن بر دده . (منتهی الارب ). || پیاپی بانگ کردن