الغتنامه دهخداا. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) همان رودخانه ٔ اعلی (در فارس ) است . رجوع به فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 322 و کلمه ٔ اعلی شود.
الغتنامه دهخداا. [اَل ْ لاه ] (اِخ ) خدای سزای پرستش . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ). علم است برای ذات واجب الوجود. (متن اللغة). نام خداوند تبارک و تعالی . اصل
الغتنامه دهخداا. [ اَ ] (ع حرف ) همزه ٔ مفتوحه در عربی ادات استفهام و در تداول ما تنها در کلمه ٔ الست مستعمل است مقتبس از آیه ٔ: و اِذ اَخذَ ربُک َ مِن بَنی آدَم مِن ظُهورِهم
آمازونواژهنامه آزادآمازون، نام جنگل بسیار بزرگی در شمال آمریکای جنوبی است. این منطقهٔ جنگلی که رودخانهٔ آمازون نیز از میان آن می گذرد بخش هایی از کشورهای برزیل، اکوادور، گویان، کل
شبهدولفین آمازونیInia geoffrensisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از شبهدولفینیان و راستۀ آببازسانان با پوست روشن مایل به صورتی که تنها در حوزههای آبگیر و شاخههای رودخانۀ آمازون در امریکای جنوبی زندگی میکند و هرگز
طوطی آمازونی آرژانتینیAmazona tucumanaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از طوطیایان و راستۀ طوطیسانان که پرهای رنگین با درخشش سبزگونه و پیشانی قرمز دارد
گاو دریایی تنمویی آمازونیTrichechus inunguisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ تنموئیان و راستۀ گاودریاییسانان که کوچکترین گونۀ این جنس با طولی حدود سه متر است
آزمونافزار مجاز ـ نامجازgo/no-go test equipmentواژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی که ازطریق آزمون سامانه و علائم دوگانه مشخص میکند که آیا سامانه در بازة مجاز قرار دارد یا نه
آمازنلغتنامه دهخداآمازن . [ زُ] (اِخ ) نام رودی بزرگ در آمریکای جنوبی ، و آن بزرگترین ِ رودهای جهان است .
بیاک الغتنامه دهخدابیاک ا. [ ب َ ی ْ یا کَل ْ لا ] (ع جمله ٔ دعائیه ) خندان و خوش گرداناد ترا خدای . یا مقرب گرداناد ترا خدای . یا مهربان شواد بر تو و زود رساند تو را بمطلوب . (یا
بیت الغتنامه دهخدابیت ا. [ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) بیت الحرام . (آنندراج ). کعب . بیت اﷲ الحرام زاده اﷲ تشریفاً و تعظیماً. (منتهی الارب ). بیت الدعا. (مجموعه ٔ مترادفات ص 342). بی
بینک و بین الغتنامه دهخدابینک و بین ا. [ ب َ ن َ ک َ وَ ب َنَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان تو و خدا. براستی . حقاً.در مورد قسم گویند. و رجوع به بینی و بین اﷲ شود.
بینی و بین الغتنامه دهخدابینی و بین ا. [ ب َ وَ ب َ نَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان من و خدا. بین خود و بین خدا. حقاً. براستی . (یادداشت مؤلف ).