دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق (مثل اینکه مرد بامرد ویا زن بازن دفع شهوت نماید)دیکشنری فارسی به عربیشاذ جنسيا
آیندهنماflash forward, flash aheadواژههای مصوب فرهنگستاننما یا صحنهای که نشاندهندۀ رویدادی است که در آیندۀ روایت فیلم اتفاق میافتد
پیش پردهفرهنگ انتشارات معین(پَ دِ) (اِ.) فیلم کوتاهی که دربردارندة منتخبی از نماهای حساس و جذاب فیلم اصلی باشد و نمایش فیلم اصلی را در آینده ای نزدیک نوید دهد.
متزاحملغتنامه دهخدامتزاحم . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) انبوهی نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). انبوه شده و فشار داده شده بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). || گرد آینده . (آنندراج ) (ا
متصدیلغتنامه دهخدامتصدی . [ م ُ ت َ ص َدْ دی ] (ع ص ) پیش آینده . (منتهی الارب ). پیش آینده . از تصدی که بمعنی پیش آمدن است ... و از پیش آینده در اینجا مراد از پیشکار است . (آنند
متعرضلغتنامه دهخدامتعرض . [ م ُ ت َ ع َرْ رِ ] (ع ص ) اقامت نماینده به جائی . (آنندراج ). متمکن و ساکن و مقیم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعرض
متقدملغتنامه دهخدامتقدم . [ م ُ ت َ ق َدْ دِ ] (ع ص ) پیش آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || کسی که از پیش میرود و مینمایاند راه را. پیش رو و پیش شونده . (ناظم الاطباء). ||