۲قطعه ای،است سازی برگرفته از موسیقی آوازی ایران در بیات ترک بیشتر فرهنگهای فارسی معنی بیات را به معنی گوشه هایی از موسیقی سنتی ایران آورنده اند۳در آنندراج از آن به نام شعبه ای از موسیقی و در ترکی،نام طایفه ای از ترکان یاد کرده استگویش مازنی bayyaat
hasدیکشنری انگلیسی به فارسیدارای، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، کردن، مالک بودن، وادار کردن، باعی انجام کاری شدن، صرف کردن، جلب کردن، بدست اوردن، در مقابل دارا، بهره مند شدن
hisدیکشنری انگلیسی به فارسیخود، برای او، مال او، خودمانی، مال انمرد، ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر، ... او
ایساغوجیلغتنامه دهخداایساغوجی . (معرب ، اِ مرکب ) این کلمه مرکب است و از سه جزء ترکیب یافته است : نخست «ایس »، دوم «اغو»، سوم «اجی ». معنای جزء اول «تو» و معنای جزء دوم «من » و معنا
ازنیقلغتنامه دهخداازنیق . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی درقضای ینی شهر از سنجاق ارطغرل در ولایت خداوندگار. این قصبه در ساحل شرقی دریاچه ای موسوم بهمین نام و در 55 هزارگزی شمال شرقی
پیلغتنامه دهخداپی . [ پ َ ] (اِ) دنبال . عقب . پشت . پس . دنباله . عقیب . اثر: پی او؛ دنبال او. بر اثر او : یکی غرم تازان پی یک سوارکه چون او ندیدم به ایوان نگار. فردوسی .برآش
بریدنلغتنامه دهخدابریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترا
برگ ریزلغتنامه دهخدابرگ ریز. [ ب َ ] (نف مرکب ) برگ ریزنده . برگ ریزان . در حال برگ ریختن : ز توفیدن بوق و از بانگ تیزهمه بیشه بد چون خزان برگ ریز. اسدی .ز بس برگ ریزش گه باد تیزگر