آیتیلغتنامه دهخداآیتی . [ ی َ ] (اِخ ) تخلص دو شاعر،یکی از اهل یزد و دیگری از مردم اصفهان . و آیتی اصفهانی معلم کُتّاب بوده و خط نستعلیق نیکو می نوشته .
حثیلغتنامه دهخداحثی . [ ح َث ْی ْ ] (ع مص ) حثو. تحثاء. پاشیدن خاک . خاک پاشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || ریخته و پاشیده شدن خاک . (منتهی الارب ). نشستن خاک . || عطای اندک دادن . (زوزنی ).
حتیلغتنامه دهخداحتی . [ ح َت ْ تا ] (اِخ ) نام کوهی از عمان یا جبلة. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی ).
آیتینلغتنامه دهخداآیتین . [ ی َ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ آیت . || (اِخ ) لقبی که آزادیخواهان در انقلاب آزادی بسید محمد طباطبائی و سید عبداﷲ بهبهانی دادند، و هر یک را جدا آیةاﷲ میخواندند.
باغ فیروزلغتنامه دهخداباغ فیروز. [ غ ِ ] (اِخ ) باغی بوده است به یزد. (از آتشکده یزدان ،تاریخ یزد آیتی ص 227). و رجوع به باغ فیروزی شود.
شهدبوسیلغتنامه دهخداشهدبوسی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) شیرین بوسه بودن . بوسه ٔ شیرین داشتن : چو ویسه فتنه ای در شهدبوسی چو دایه آیتی در چاپلوسی .نظامی .
باطل خوارلغتنامه دهخداباطل خوار. [ طِ خوا / خا ] (نف مرکب ) خورنده ٔ باطل . محوکننده ٔ باطل . چیزی که ناحق را فروبرد. (آنندراج ) : رایتت آیتی است حق گسترقلمت معجزی است باطل خوار.انوری (از آنندراج ).
آیتینلغتنامه دهخداآیتین . [ ی َ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ آیت . || (اِخ ) لقبی که آزادیخواهان در انقلاب آزادی بسید محمد طباطبائی و سید عبداﷲ بهبهانی دادند، و هر یک را جدا آیةاﷲ میخواندند.