آگیشیدنلغتنامه دهخداآگیشیدن . [ دَ ] (مص ) آویختن . پیچیدن .- پای آگیش ؛ بپای آویز. پای پیچ : توشه ٔ جان خویش از او بربای پیش کآیدْت مرگ ِ پای آگیش . رودکی .رجوع به آکیش و آکیشیدن
آکیشیدنلغتنامه دهخداآکیشیدن . [ دَ ] (مص ) آکیش ...درآویخته باشد، چه اندرآکیشیدیعنی اندرآویخت . (برهان ). و رجوع به آگیشیدن شود.
آگوشیدنلغتنامه دهخداآگوشیدن . [ دَ ] (مص ) در آغوش گرفتن . در بغل گرفتن . || در بیت ذیل سوزنی اگر تصحیفی راه نیافته باشد آگوشیدن به معنی بستن آمده است : در شادیت گشاده ست و در غم ب
آگیشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = آگیشیدن۲. آگیشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پایآ گیش، ◻︎ توشهٴ جان خویش از او بربای / پیش کآیْدتْ مرگ پایآ گیش (رودکی: ۵۰۴).
آکیشیدنلغتنامه دهخداآکیشیدن . [ دَ ] (مص ) آکیش ...درآویخته باشد، چه اندرآکیشیدیعنی اندرآویخت . (برهان ). و رجوع به آگیشیدن شود.
پای آگیشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آنچه به پا آویزد یا بپیچد: ◻︎ توشهٴ جان خویش از او بربای / پیش کآیْدتْ مرگ پایآ گیش (رودکی: ۵۰۴).۲. = آگیشیدن
آکیشلغتنامه دهخداآکیش . کیش . گویند آهنج بود یعنی باز کردن و هنج نیز گویند (کذا). (فرهنگ اسدی ، خطی ) : توشه ٔ خویش زود از او بربای پیش کآیدْت مرگ پای آکیش . رودکی (از فرهنگ اسد
آگوشیدنلغتنامه دهخداآگوشیدن . [ دَ ] (مص ) در آغوش گرفتن . در بغل گرفتن . || در بیت ذیل سوزنی اگر تصحیفی راه نیافته باشد آگوشیدن به معنی بستن آمده است : در شادیت گشاده ست و در غم ب