اچهلغتنامه دهخدااچه . [ اَ چ ِ ] (ترکی ، اِ) اَچی . برادر بزرگ : دلو چه یا حبل چه یا چرخ چه این مثالی بس رکیک است ای اَچه . مولوی .اطلس چه دعوی چه رهن چه ترک سرمستی است در لاغ
بلورینهلغتنامه دهخدابلورینه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بلور. از بلور. ساخته شده از بلور. آنچه از بلور کنند. بلورآلات . بلوری . بلورین . و رجوع به بلورین شود : همرنگ رخس
متبلورلغتنامه دهخدامتبلور. [ م ُ ت َ ب َل ْ وِ ] (ع ص ) آنچه که بلوری شده باشد. بلور شده . و رجوع به بلور و تبلور شود.
بلاریلغتنامه دهخدابلاری . [ ب َل ْ لا ] (ص نسبی ) منسوب به بلاّر. بلوری . (ناظم الاطباء). آنچه از بلور ساخته شده و بدان مرصع شده باشد، این لغت در کتب لغت مهم یافت نشده است . (از
حجرالبلورلغتنامه دهخداحجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و
لالهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ‹آلاله› (زیستشناسی) گلی سرخرنگ با سه یا پنج گلبرگ.۲. (زیستشناسی) گیاه این گل، علفی، کوچک و پایا است و در دو نوع بوستانی و بیابانی وجود دارد. شقایق؛ شقایق