احواذلغتنامه دهخدااحواذ. [ اِح ْ ] (ع مص ) سخت راندن . (منتهی الارب ). نیک براندن . (تاج المصادر بیهقی ). نیک راندن . (زوزنی ). || احواذ ثوب ؛ گرد آوردن جامه را. || احواذ صانع قِدْح را؛ سبک ساختن تیرگر تیر را.