آهنگدیکشنری فارسی به انگلیسیaccent, air, composition, decision, intention, purpose, rate, song, tempo, tone, tune
آهنگفرهنگ مترادف و متضاد۱. اراده، خواست، داعیه، عزم، عزیمت، قصد، میل، نیت ۲. سرود، لحن، مقام، ملودی، نشید، نغمه، نوا ۳. فحوا، مفاد ۴. اسلوب، راه، روش، طرز
اهنگلغتنامه دهخدااهنگ . [ اُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. دارای 398 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، ارزن و زیره است . شغل اهالی
همگرلغتنامه دهخداهمگر. [ هََ گ َ ] (اِخ ) مجدالدین . از شعرای قرن هفتم هجری است . او را در ادبیات فارسی غالباً از روی حکمی که در مقایسه ٔ امامی هروی و سعدی کرده است می شناسند. س
باملغتنامه دهخدابام . (اِ) صبح . غداة. پگاه . مخفف بامداد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). صباح . صبیحه . مقابل شام . وقت صباح . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص
شبلغتنامه دهخداشب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین اس