اهرنلغتنامه دهخدااهرن . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام داماد قیصر. (لغت فرس ) (شعوری ). نام داماد قیصر روم . هم ملوک گشتاسب شاه . (شرفنامه ٔ منیری ). نام داماد قیصر روم است و او با گشتاسب
اهرنلغتنامه دهخدااهرن . [ اَرَ ] (اِ) به معنی اهریمن باشد که رهنمای بدیها و شیطان است و جن را نیز گویند. (برهان ) (هفت قلزم ). اهرمن و شیطان و جن و دیو. (ناظم الاطباء) : زیباتر
اهرن القسلغتنامه دهخدااهرن القس . [ اَ رُ نُل ْق ِ ] (اِخ ) نام طبیبی است . ابن البیطار در مفردات خود از او روایت آرد، من جمله در کلمه بیش و رمان و برزقطونا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا
اهرناواژهنامه آزاداهِرنا:نام پهلوانی متکبر و خودپسند که خواستگار دختر سوم قیصر روم بود . گوی برمنش نام او اهرنا ز تخم بزرگان رویین تنا (فردوسی)
ادرنکةلغتنامه دهخداادرنکة. [ اُ رُ ک َ ] (اِخ ) یکی از قرای صعید مصر، بالای اُسیوط که فقط زراعت کتان دارد. (معجم البلدان ).
اهرن القسلغتنامه دهخدااهرن القس . [ اَ رُ نُل ْق ِ ] (اِخ ) نام طبیبی است . ابن البیطار در مفردات خود از او روایت آرد، من جمله در کلمه بیش و رمان و برزقطونا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا
اهرناواژهنامه آزاداهِرنا:نام پهلوانی متکبر و خودپسند که خواستگار دختر سوم قیصر روم بود . گوی برمنش نام او اهرنا ز تخم بزرگان رویین تنا (فردوسی)