آنتیک فروشیلغتنامه دهخداآنتیک فروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) حرفت آنتیک فروش . || (اِ مرکب ) دکان آنتیک فروشی .
انتیغهلغتنامه دهخداانتیغه . [ اَ غ َ / غ ِ ] (اِ) در تداول عامه آنتیک . (یادداشت مؤلف ) .- انتیغه چی ؛ خرید و فروش کننده ٔ اشیاء آنتیک . (یادداشت مؤلف ).- انتیغه خر ؛ کسی که اش
شورهلغتنامه دهخداشوره . [ رَ / رِ ] (اِ) از آن باروت سازند و به عربی ملح الدباغین گویند و معرب آن شورج است . (برهان ) (آنندراج ). جسمی که در ساختن باروت بکار میرود و عبارت است ا
سپیداییalbedoواژههای مصوب فرهنگستان[جوّ، فیزیک- اپتیک] نسبت مقدار تابش الکترومغناطیسی بازتابیده از جسمی به مقدار تابش فرودی بر آن [فیزیک] ضریب بازتاب سطح در برابر نوترونها
تبلغتنامه دهخداتب . [ ت ِ ] (اِخ ) شهری به یونان و مرکز ناحیه ٔ ولایت «آتیک - و - بئوثی » . این شهر بر روی خرابه های «تب » باستانی بنا شده و در حدود3300 تن سکنه دارد. آثار باس