آنتراکتواژهنامه آزاد1 - فاصله بین دو پردة نمایش ، میان پرده . 2 - وقفة کوتاهی که در مدت انجام یک کار بلند و طولانی ایجاد می شود.
آنتراکتفرهنگ انتشارات معین(تِ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - فاصله بین دو پردة نمایش ، میان پرده . 2 - وقفة کوتاهی که در مدت انجام یک کار بلند و طولانی ایجاد می شود.
آنتراکتفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفاصلۀ بین دوپردۀ نمایش یا دوقطعه موسیقی برای استراحت و رفع خستگی.
استراتفرسورآونلغتنامه دهخدااستراتفرسورآون . [ اِ ف ُ آ وُ ] (اِخ ) شهری به انگلستان (وارویک )، دارای 9400 تن سکنه و آن موطن شکسپیر است .
اتراکلغتنامه دهخدااتراک . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تُرک . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ج ِ ترکی . تُرک . ترکان : شیاطین اتراک از شیشه ٔ ضبط بیرون افتادند و اتراک را از تازیکان جدا
درنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ، وقفه، تنفس [در جلسه]، آنتراکت، مهلت، فاصله، فترت، وقت، زمان، صبر، مقاومت، فروکش، آرامش موقت، آرامش قبلازطوفان گشایش، فرج تأمل، تعلل، تأخیر امهال،
فاصلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد صله، وقفه، فرجه، فترت، حد فاصل، بادخور، خلال درز، شکاف▼ درنگ آنتراکت، زنگ تفریح، مجال، استراحت فاصلۀ کم، کوتاهی فاصلۀ زیاد، درازی، طول آزادی عمل، دا
دراماتورژیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اتورژی، ساختاردراماتیک، فرم تئاتری پرده، صحنه، پردۀ اول، آنتراکت شب اول ورود بهصحنه، خروج دیالوگ، مونولوگ کُر، همسرای
رفعخستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عخستگی، نیروبخشی، بازپروری، احیا، نقاهت، تازهسازی، استراحت آنتراکت، ایست، مکث، توقف تفریح، سرگرمی، عیاشی داروی محرّک نفس تازه