امآدلغتنامه دهخداامآد. [ اِم ْ ] (ع مص ) نرم و نازک گردانیدن سیرآبی گیاه را. (منتهی الارب ). تر و تازه و نازک کردن سیرآبی گیاه را. (از اقرب الموارد).
عمادلغتنامه دهخداعماد. [ ع ِ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) از قلاع مستحکم واقع در نواحی غربی افغانستان فعلی ، و شرقی خراسان . و در تاریخ حبیب السیر در ضمن بیان وقایع سلسله ٔ تیموریان ذکر
اماد موبدلغتنامه دهخدااماد موبد. [ اَ دِ ب َ ] (اِخ ) نام موبدی از زرتشتیان معاصر اسحاق بن الندیم صاحب الفهرست . رجوع به الفهرست چ قاهره ص 20 و سبک شناسی ج 1 ص 77 (حاشیه ) شود.
آماد 1logisticsواژههای مصوب فرهنگستانعلم طرحریزی و جابهجایی و نگهداری نیروها عمدتاً شامل طراحی و توسعه و فراهمسازی و انبارش و انتقال و توزیع مواد و اقلام؛ جابهجایی و تخلیه و بستری کردن نیروها د
اماد موبدلغتنامه دهخدااماد موبد. [ اَ دِ ب َ ] (اِخ ) نام موبدی از زرتشتیان معاصر اسحاق بن الندیم صاحب الفهرست . رجوع به الفهرست چ قاهره ص 20 و سبک شناسی ج 1 ص 77 (حاشیه ) شود.