سوق الامیرلغتنامه دهخداسوق الامیر. [ س َ قُل ْ اَ ] (اِخ ) موضعی بیرون دروازه ٔ شیراز. رجوع به ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 17 و نزهة القلوب ص 14 شود.
امیرصارم الدینلغتنامه دهخداامیرصارم الدین . [اَ رِ مُدْ دی ] (اِخ ) داودبن امام منصور عبداﷲبن سلیمان بن حمزةبن علی بن حمزه . (... - 689 هَ .ق .). ازامرای یمن و شاعر بود. (از اعلام زرکلی ج
قاضی امیر نظام الدینلغتنامه دهخداقاضی امیر نظام الدین . [ اَ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحی استرآبادی بن سید عبدالوهاب . از جمله ٔ اعاظم سادات گرگان است که مدتی مدید به منصب احتساب و قضا منصوب گش
علی امیرلغتنامه دهخداعلی امیر. [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسماعیل بن صلاح حسنی یمانی صنعانی ، از آل امیر در صنعان . رجوع به علی صنعانی (ابن ابراهیم بن ...) شود.
سوق الامیرلغتنامه دهخداسوق الامیر. [ س َ قُل ْ اَ ] (اِخ ) موضعی بیرون دروازه ٔ شیراز. رجوع به ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 17 و نزهة القلوب ص 14 شود.
مال امیرلغتنامه دهخدامال امیر. [ اَ ] (اِخ ) مال الامیر. ایذه . ایذج . در نوزده فرسنگی مشرق شوشتر و آن قصبه ٔ مرکزی بختیاری است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ثم سافرنا من مدینة تس