آلکللغتنامه دهخداآلکل . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) (از عربی ِ اَلکُحل ) اَلْکُل . جوهر. جوهَر شراب . و رجوع به الکل شود.
الکللغتنامه دهخداالکل . [ اَ ک ُ ] (اِ) این کلمه در قرن شانزدهم از «الکحل » عربی عاریه گرفته شده است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 3 شماره 3 و 4 ص 93) (لاروس کبیر مدیکال
الکلفرهنگ انتشارات معین(اَ کُ) [ فر. ع . الکحل ] (اِ.) 1 - جسمی است آلی ، فرّار و دارای مزة تند که در پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. 2 - مشروب سکرآور مانند: شراب ، ویسکی و عرق .
الکل سفیدلغتنامه دهخداالکل سفید. [ اَ ک ُ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ) رجوع به «الکل » و «الکل اتیلیک » شود.