آلرژیفرهنگ فارسی عمید۱. دستگاه ایمنی بدن.۲. واکنش در برابر بعضی مواد غذایی، دارویی، و واکسن که با علایمی چون خارش، کهیر، شوک، التهاب، عسطه، و آبریزش همراه است.
آلرژیفرهنگ فارسی معین(لِ) [ یو. ] ( اِ.) حساسیت ، نسبت به چیزی حساسیت داشتن که باعث بروز علایمی چون عطسه ، تنگی نفس ، کهیر حتی شوک می شود.
الژریلغتنامه دهخداالژری . [ اَ ژِ ](اِخ ) آلژری . همان الجزایر است . رجوع به الجزایر و فرهنگ ناظم الاطباء شود.
الگریلغتنامه دهخداالگری . [ اَل ْ ل ِ ] (اِخ ) نام شاعر ایتالیایی در قرن 16 م . اشعار او نمونه ای از زبان فلورانسی خالص بشمار میرود.
گالریفرهنگ فارسی عمید۱. مکانی که آثار هنری در آن به معرض دید گذاشته میشود.۲. سرسرا؛ تالار.۳. راهرو؛ دالان.
رژیم آلرژییابoligoallergenic dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی شامل تعداد کمی غذا برای شناسایی مادۀ غذایی آلرژیزا