آیتینلغتنامه دهخداآیتین . [ ی َ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ آیت . || (اِخ ) لقبی که آزادیخواهان در انقلاب آزادی بسید محمد طباطبائی و سید عبداﷲ بهبهانی دادند، و هر یک را جدا آیةاﷲ میخوان
شیرج التینلغتنامه دهخداشیرج التین . [ رَ جُت ْ تی ] (ع اِ مرکب ) آن است که انجیر را در آب بجوشانند و خوب مهرا کنند سپس صافی کنند، پس آن آب مصفا را بجوشانند تا به قوام آید. (یادداشت مو
شیرج التینلغتنامه دهخداشیرج التین . [ رَ جُت ْ تی ] (ع اِ مرکب ) آن است که انجیر را در آب بجوشانند و خوب مهرا کنند سپس صافی کنند، پس آن آب مصفا را بجوشانند تا به قوام آید. (یادداشت مو
تینلغتنامه دهخداتین . (اِخ ) التین . سوره ٔ نودوپنجمین از قرآن کریم . مکیه . و آن هشت آیت است . پس از الم نشرح و پیش از علق : تقویم صورت ما، کردند باغبانان برخوان اگر ندانی آغا
طارملغتنامه دهخداطارم . [ رَ ] (اِخ ) یاقوت این کلمه را بدین صورت آورده (طرم ) گوید ناحیه ای است بزرگ در کوههای مشرف بر قزوین طرف بلاد دیلم . آن ناحیه را دیده ام . اراضی و دیه ه
دراتقلغتنامه دهخدادراتق . [ ] (اِ) دمشقی گوید: او را فرسنک گویند و درخت شفتالو بود و رنگ درخت او زرد بود و بعضی سرخ بود و پوست چوب او هموار بود و نرم و «آی » گوید: اغلب عجل مصراع
زیتونلغتنامه دهخدازیتون . [ زَ ] (ع اِ) درخت زیت . (منتهی الارب ). نام درختی که روغن وی معمول اطباست . (بهار عجم )(آنندراج ). زیتون بن . درختی همیشه سبز و از محصولات گرمسیری و می