آلار،آلاگویش تهرانیشیطنت و خرابکاری ،شر به پا کردن/هوشیار کردن.:آلار ساختن،()درست کردن،()به پا کردن.آلا دادن=هشدار دادن
اُلاّرگویش بختیاریدوغاب آرد (مخلوطى از آرد و آب کهپوست گاو یا بز را به مدت دو تا سه هفتهبراى دباغى در آن اندازند تا بگندد).
اسعدلغتنامه دهخدااسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مهذب بن ابی الملیح مماتی (544 - 606 هَ .ق .). یکی از رؤسای اعیان و نویسندگان بزرگ منزلت و ادباء بارع است . وی عهده دار اعمال دولت و
روعلغتنامه دهخداروع . [ رَ ] (ع مص ) بشگفت آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). || خوش آمدن . (دهار). از چیزی خوش آمدن . (از المصادر
محویلغتنامه دهخدامحوی . [ م ُ ح َوْ وا ] (ع ص ، اِ) خانه های مردم بر یکجا از خرگاه و جز آن . (منتهی الار ب ) (آنندراج ). چادرهای پیوسته و متصل بهم . (ناظم الاطباء).
آلانفرهنگ نامها(تلفظ: ālān) (= الان ، اران) [اران /arrān/ = آران ، آلان و الان : آر (= آریا) + ان (پسوند مکان)] ، روی هم به معنی سرزمین آریاییها ؛ نام سرزمینی در شمال غربی ای