آقطیفرهنگ انتشارات معین[ معر. ] (اِ.) = اقطی . اقتی : گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است . و برای تهیة مقا
آقطیلغتنامه دهخداآقطی . (معرب ، اِ) نام گیاهی که آن را بیلسان و بیلاسان و شُبوقه و خمان کبیر ویاس کبود گویند. اَقطی . اقطی بزرگ . نام آن بلاطینیه ،سامبوکوس نیگرا ، باشد.
آقطیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی خودرو، با برگهایی شبیه برگ بادام، و گلهای ریز سفید و معطر که برای زینت در باغچه کاشته میشود و از چوب آن در ساختن اشیای زینتی استفاده میشود؛ آقطی صغیر
آقطیSambucusواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از آقطیان با حدود ده گونۀ عمدتاً درختچهای یا درختی کوتاه که اغلب گونههای آن بومی جنگلهای معتدل یا نیمهگرمسیری هر دو نیمکرۀ زمین هستند؛ این گیاهان به
آقطی صغیرلغتنامه دهخداآقطی صغیر. [ ی ِ ص َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام گیاهی که آن را اِبُل ،بُل ، بُل شیرین ، بیلسان خرد، بیلاسان خرد، بیل ، طراثیت ، طرثیث ، طرثوث ، شُن ، خامااَقط
اقطیطاءلغتنامه دهخدااقطیطاء. [ اِ ] (ع مص ) گام نزدیک نهادن در رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نرم و شادان رفتن .
اقطیرارلغتنامه دهخدااقطیرار. [ اِ ] (ع مص ) خشک شدن گرفتن گیاه و درپیچیدن و خمیدن آن . || خشم گرفتن . || گریختن شتر ماده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج
آقطی صغیرلغتنامه دهخداآقطی صغیر. [ ی ِ ص َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام گیاهی که آن را اِبُل ،بُل ، بُل شیرین ، بیلسان خرد، بیلاسان خرد، بیل ، طراثیت ، طرثیث ، طرثوث ، شُن ، خامااَقط
اقطیطاءلغتنامه دهخدااقطیطاء. [ اِ ] (ع مص ) گام نزدیک نهادن در رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نرم و شادان رفتن .
اقطیرارلغتنامه دهخدااقطیرار. [ اِ ] (ع مص ) خشک شدن گرفتن گیاه و درپیچیدن و خمیدن آن . || خشم گرفتن . || گریختن شتر ماده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج