آفسایدواژهنامه آزادoffside، خروج از منطقۀ قانونی، پادرازی به حریم مقابل؛ در نوشته های ادبی به معنای کنار زده شدن هم به کار می رود؛ مثال:«شرایط بحرانی بنده را تدریجاً به آفساید برد
افسادلغتنامه دهخداافساد. [ اِ ] (ع مص ) فساد کردن . تباه کردن . (منتخب از غیاث اللغات ) (آنندراج ). تباه کردن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء).
ضربۀ آزادfree kickواژههای مصوب فرهنگستانضربۀ کاشتهای که تیم غیرخاطی در پی وقوع خطا یا آفساید (offside) از آن بهرهمند میشود و تیم حریف نمیتواند در زدن آن اخلال یا مانع ایجاد کند
افسایندهلغتنامه دهخداافساینده . [ اَ ی َ دَ / دِ ] (نف ) افسون کننده . رام کننده . تسخیرکننده بافسون . آنکه افساید. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به افسای و افساییدن شود.