افتدیکشنری فارسی به انگلیسیanticlimax, comedown, drop, drop-off, ebb, fall, falloff, lapse, loss, sag, shrinkage, slippage, slump, tumble
آکلغتنامه دهخداآک . (اِ) بعض فرهنگ نویسان ما این صورت را آورده و بدان معنی آسیب ، آفت ، عاهت ، عیب ، عار و آهو و زشتی داده اند. و در کلمه ٔ ده آک ، صورتی از ضحّاک نیز می آورند
بازلغتنامه دهخداباز. [ زِ ] (حرف اضافه ) سوی و طرف و جانب .(برهان ) (دِمزن ) (جهانگیری ). جانب . (غیاث ). سوی و جانب باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). جانب . (رشیدی ) (التفهیم ). ر
منتقللغتنامه دهخدامنتقل . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) از جایی به جایی رونده . (غیاث ) (آنندراج ). از جایی به جایی شونده . (ناظم الاطباء). نقل شونده . انتقال یابنده . جابجاشونده .- منت
بهارلغتنامه دهخدابهار. [ ب َ ] (اِ) فصل ربیع است ؛ یعنی بودن آفتاب در برج حمل و ثور و جوزا. (از جهانگیری ). فصل ربیع و آن در بلاد اقلیم چهارم و پنجم و ششم ، مدت ماندن آفتاب است
اریارقلغتنامه دهخدااریارق . [ ] (اِخ ) حاجب سالار هندوستان در زمان محمود غزنوی که مسعود در آغاز سلطنت وی را مثال داد تاببلخ رود. در همان اوان از هراة نامه ٔ توقیعی رفته بود با کسا